داستان در مورد پیرمرد نجاری است که تنهاست. پدر ژپتو با درست کردن عروسکی چوبی به اسم پینوکیو باور می‌کند که کودکی دارد…

در یوسف و یوسف ، تلاش های یوسف را دنبال خواهیم کرد ، او از کودکی به مسابقات اتومبیلرانی علاقه مند بود ، همیشه آرزو داشت که یک بازیکن رالی باشد ، اما به دلیل شرایط زندگیش نشد و به عنوان راننده مینی بوس در آنکارا شروع به کار کرد ،در طول فیلم برای جلوگیری از سوار شدن یک قاتل در مینی بوس تلاش میکند. علاوه بر این ، نام این قاتل یوسف است.

در حالی که آنها تصمیم به جدایی گرفته اند، لیندا و پاکستون زمانی که در یک قرنطینه اجباری قرار می گیرند متوجه می شوند که سرنوشت برنامه ی دیگری برای آنها دارد. ثابت شده است که زندگی مشترک یک چالش است اما آنها را از طریق راه غیرقابل باوری به همدیگر نزدیک می کند و ...

خلاصه داستان :دلبر که با مادر، پدر و خواهران و برادرانش در روستایی فقیرنشین در سرزمین‌های بایر شرق زندگی می‌کند، در آرزوی ازدواج با یار دوران کودکی‌اش علی است. دلبر و علی عاشق هم هستند اما پدر علی به دوستش قول داده است که پسرش را به عقد دختر دیگری درآورد. به هر حال باید به این قول وفا کرد. دلبر نمی تواند این را بپذیرد. او درجا تصمیمش را می گیردکه: با اولین خواستگارش ازدواج کند. وخودش را در انباری خانه حبس می کند. دلبر مصمم است... در همین حین مردی لنگ به آرامی به سمت روستا می رود.